آوای شمال/ تقابل سنت و مدرنیته، ازجمله واقعیات فرهنگی و اجتماعی عصر حاضر است، واقعیتی که گاه به دلیل فقدان توجه به ظرفیتها و قابلیتهای مستتر در هریک از آنها، به بغرنجترین مسئلهی روز جوامع تبدیل میشود.
این تقابل، در مرحلهی گذار از سنت به مدرنیته، به اوج خود میرسد و دقیقاً از همین زمان است که تفاوت الگوها و ارزشهای این دو برههی زمانی بیشازپیش آشکار میشود.
اولین نشانههای مدرنیته در ایران، از زمان ناصرالدینشاه قاجار ظاهر شد و مظاهر تمدن جدید، در حوزههای ورزش و فرهنگ و هنر، همچون سینما، تئاتر، موسیقی، فوتبال و… نخستین بار در این زمان بود که رخ نشان داد.
بعد از آن بود که ایرانیان، در یک فرایند کاملاً سریع به درون گردابی از مدرنیته سُر خوردند، ایرانیها که تا دیروز، سنتهای خویش را همچون یک اصل لایتغیر میدانستند و با هرکسی که به هنجارها و ارزشهایشان احترام نمیگذاشت، به مبارزه بر میخاستند، اکنون وارد گردونهای بیبازگشت شده بودند که هیچ راه گریزی از آن وجود نداشت و اینگونه بود که هر چه بیشتر تلاش میکردند تا از مدرنیته دور بمانند، بیشتر به درون آن فرو میرفتند.
ژاپن، نمونهای قابلقبول از همنشینی سنت و مدرنیته
اما در همین دوران که ایرانیها همچنان در مرحلهی جنگ و ستیز با آثار و نشانههای مدرنیته بودند، شرقیترین و سنتیترین کشور دنیا(ژاپن)، توانسته بود با ارائهی تعریف مشخصی از سنت و مدرنیته، علاوه بر حفظ سنتهای زیبای گذشته، با روی باز به استقبال از آثار و نشانههای تمدن جدید بروند.
آنها برخلاف ایرانیها میدانستند که در دهکدهی جهانی، نمیتوان قائل به مرزبندیهای معمول بود و راه را بر ورود علائم و نشانههای فرهنگ و تمدن جدید بست. ژاپنیها میدانستند که تنها راه حفظ و حراست از سنتهای نیک گذشته، بازتعریف و یا اجتهاد در سنت است.
اجتهاد در سنت را میتوان به معنای حذف آثار غلط تمدنی دیروز و روزآمد کردن سنتهای زیبای گذشته تلقی کرد.
اینگونه است که ژاپنیها، سنتیترین و درعینحال، مدرنترین کشور دنیای امروز به شمار میروند.
فرهنگ مُدگرایی
مجتبی رضوی جامعهشناس و استاد دانشگاه، فرهنگ مُدگرایی را یکی از مهمترین آثار ظاهری تمدن جدید دانست و گفت: کشورهای درحال توسعهی دنیا، در مواجهه با آن دستوپا بستهتر از این حرفها به نظر میآیند.
وی با بیان اینکه کشوری مثل ایران، که نیمی از جمعیت آن را جوانان تشکیل میدهند، در طول این سالها بسیار بیش از کشورهای دیگر در سایر نقاط جهان، مقهور و مسحور ظواهر پرزرقوبرق این فرهنگ شدهاند، خاطرنشان کرد: فرهنگی که به مذاق بسیاری از کارشناسان و اندیشمندان عرصهی فرهنگ، خوش نیامده و آنها را در غم از دست دادن نشانههای اصیل فرهنگ و پوشش ایرانی سوگوار کرده است.
تعریف مُد و مدگرایی
این استاد دانشگاه در تعریف مد و مدگرایی، اظهار کرد: مُدها، الگوهای فرهنگی هستند که توسط بخشی از جامعه، پذیرفته میشوند و دارای یک دورهی زمانی نسبتاً کوتاهاند و سپس فراموش میشوند.
رضوی در ادامه افزود: «مُدگرایی» آن است که فرد، سبک لباس پوشیدن و طرز زندگی و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم کند و بهمحض آنکه الگوی جدیدی در جامعه رواج یافت، از آنیکی پیروی نماید.
گُسترهی مُد
این جامعهشناس با تأکید بر اینکه گسترهی مُد بهاندازهی گسترهی زندگی انسان است و تمامی شئونات آن را در برمیگیرد، بیان کرد: تغییرات مد گونه، در علوم و فنون، نظریهها، گرایش به جنبههای مختلف علمی، الگوهای تربیتی، سبک منش و رفتار، پوشش، آرایش، محیط آرایی و… قابل تسرّی است.
پوشاک و آرایش، شاخص کالای مُد شونده
سحر دولتآبادی طراح و فروشنده لباس با اشاره به وجود مدگرایی در زندگی اجتماعی، گفت: پوشاک و سبک و شیوهی آرایش، شاخصترین کالای مُد شونده محسوب میشود.
رقابت و چشم و همچشمی با دیگران
وی انگیزهی رقابت و چشم و همچشمی با دیگران، از دیگر عوامل پیروی از مُد در بین جوانان و نوجوانان دانست و گفت: این انگیزه، در همهی افراد وجود دارد و به گونههای مختلف بروز میکند؛ اما در میان قشر جوان به اوج خود میرسد و درنهایت به گُسست هر چه بیشتر با فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی انجامیده و فرهنگ مصرفگرایی را در بین آنان، گسترش میدهد.
ضرورت توجه به نیازهای روز توسط طراحان لباس
این طراح پوشاک با تأکید بر ضرورت و لزوم توجه به نیازهای روز از سوی طراحان لباس ایرانی، اذعان کرد: متأسفانه بسیاری از طراحیهای البسهی ایرانی در امروز، با نیازهای روز جامعهی جوان ایران، تطابق نداشته و به همین سبب نیز خواه نا خواه آنان را به سمتوسوی خریداری لباسهایی با مارک برندهای خارجی سوق میدهد، لباسهایی که به لحاظ فرم و شکل، هیچ نسبتی بافرهنگ پوشش ایرانی نداشته و علاوه بر آن، باعث کم رونق شدن صنایع پوشاک ایرانی میشود.
این راهش نیست!
جای تعجب اینجاست که در ایران، خلأ مدیریت فرهنگی و طراحیهای زیبای هنری را با تدابیر شدید امنیتی پر میکنند که این راه علاج این بیماری نیست.
از قدیم هم گفتهاند کار را باید به دست کاردان سپرد. هر مسئلهای راهحل خودش را دارد و اگر واقعاً این اراده در میان مسئولان امر وجود دارد که یکبار برای همیشه از شر تهاجمات فرهنگی خلاص شویم، باید کار فرهنگی را به دست انسانهای فرهنگی بسپارند و لا غیر.
تجربه نشان داده است که برخورد قهرآمیز با مسائل و معضلات فرهنگی، همواره جواب منفی داده و اگر بحران را بدتر نکرده باشد، بهتر نیز نکرده است!
بنابراین، ارشاد و نظارتهای اینچنینی، فارغ از اینکه در برخی از مواقع، بسیار ضروری نیز به نظر میرسد، اما اینکه به سامان کردن و رسیدگی به معضلات فرهنگی را بهکلی به آدمهای غیرفرهنگی بسپاریم، امری است غیرقابلجبران که آثار و عواقب آن، نامعلوم و بسیار تهدیدزا خواهد بود و مسلم است که با اسلحه نمیتوان به جنگ تهاجم فرهنگی رفت!